عروسکی که توسط یک کودک ساخته شده است. بدن عروسک از ساقه های گندم است که دور آن نوار پیچ شده است و سرش از پوست گردو است. از ویژگی های عروسک های مردم ساخت مواد بومی است که در ساخت اینگونه عروسک ها بکار می رود. لباس این عروسک ها نیز معمولا برگرفته از لباس زنان و دختران همان محل است.
عروسک
اطلاعات ساخت
شماره دسترسی
ب-ع-ر-47
سازنده
اندازه
قد:30
سال ساخت
نوع ساخت
توضیح شی
اهدا کننده
مالک
زمان کاربری
پیشینه و خاستگاه
یادداشت
<p>س- نام شما؟<br />
ج- من پروین واحدیان کردیجان هستم<br />
س- متولد چه سالی هستید؟<br />
ج- 1331<br />
س- اهل کجا هستید؟<br />
ج- اصالت پدرم برای یکی از روستاهای آشتیان به نام کردی جان است. <br />
س- قضیه این عروسکتان چیست؟<br />
ج- ما تابستان ها به روستای پدری می رفتیم. یک بار که به روستا رفته بودم زمان برداشت گندم بود . من نشستم با ساقه های گندم اول یک صلیب درست کردم، اینکه آماده شد وسط این صلیب را باز کردم که شد پاهایش، آن قسمت بالای صلیب هم شد دست هایش، دور پاها را با روبان پیچیدم و با نخ بستم، دست هایش را هم از سرشانه به بعد را شکاندم چون نوار هم بود راحت می شد این کار را کرد، بعد نوار طلایی را به دور دست هایش بستم، بعد به سر و گردنش رسیدم، یک نصفه پوست گردو را گذاشتم پشت سر و یگ گلوله نخ قلاب بافی را داخلش گذاشتم به جای صورت. بعد با پارچه دور گردنش را بستم و برایش با مداد چشم و ابرو کشیدم، برای موها هم یک تکه روبان مشکی را گذاشتم و قسمت جلوی آن را ریش ریش کردم، دامنش هم یک شال است که من آن را چین دادم، لبه شال یک نوار قرمز بود که من آن را قیچی کردم و شد لباس تنش که چپ و راست آمده. این هم یک روسری کوچک است که مثل چارقد با سنجاق وصلش کردم.<br />
س- چه سالی این عروسک را ساختید؟ چند سالتان بود؟<br />
ج- هشت ساله بودم. سال 1339</p>
<p>......</p>
<p><strong>منبع</strong>: گفت وگو با پروین واحدیان کردیجان. موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان، قزوین، فروردین 1391.</p>
ج- من پروین واحدیان کردیجان هستم<br />
س- متولد چه سالی هستید؟<br />
ج- 1331<br />
س- اهل کجا هستید؟<br />
ج- اصالت پدرم برای یکی از روستاهای آشتیان به نام کردی جان است. <br />
س- قضیه این عروسکتان چیست؟<br />
ج- ما تابستان ها به روستای پدری می رفتیم. یک بار که به روستا رفته بودم زمان برداشت گندم بود . من نشستم با ساقه های گندم اول یک صلیب درست کردم، اینکه آماده شد وسط این صلیب را باز کردم که شد پاهایش، آن قسمت بالای صلیب هم شد دست هایش، دور پاها را با روبان پیچیدم و با نخ بستم، دست هایش را هم از سرشانه به بعد را شکاندم چون نوار هم بود راحت می شد این کار را کرد، بعد نوار طلایی را به دور دست هایش بستم، بعد به سر و گردنش رسیدم، یک نصفه پوست گردو را گذاشتم پشت سر و یگ گلوله نخ قلاب بافی را داخلش گذاشتم به جای صورت. بعد با پارچه دور گردنش را بستم و برایش با مداد چشم و ابرو کشیدم، برای موها هم یک تکه روبان مشکی را گذاشتم و قسمت جلوی آن را ریش ریش کردم، دامنش هم یک شال است که من آن را چین دادم، لبه شال یک نوار قرمز بود که من آن را قیچی کردم و شد لباس تنش که چپ و راست آمده. این هم یک روسری کوچک است که مثل چارقد با سنجاق وصلش کردم.<br />
س- چه سالی این عروسک را ساختید؟ چند سالتان بود؟<br />
ج- هشت ساله بودم. سال 1339</p>
<p>......</p>
<p><strong>منبع</strong>: گفت وگو با پروین واحدیان کردیجان. موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان، قزوین، فروردین 1391.</p>
محل نگهداری:
موزهها در ایران
موزهها در جهان
اطلاعات تکمیلی:
تجربه شخصی
محل ساخت
محل کشف
کشور
استان