هامبو که مردى دهقان است، ناچار می شود پسرش گیکور را که ۱۲ سال دارد براى کار به شهر ببرد. او را در شهر نزد آرتم بزاز می گذارد. آرتم، نخست گیکور را در خانه به کار می گمارد. اما اشتباهات گیکور و نارضایتى زن بزاز سبب می شود او را به دکان بزازى ببرد. در آنجا نیز گیکور مرتب تنبیه مىشود و گرسنه مىماند. گیکور دوست دارد به خانه بازگردد، اما نمىتواند. چون پدرش در نامهاى براى او نوشته است که احتیاج به پول دارند. با فرا رسیدن زمستان گیکور که لباس مناسب و غذاى کافى ندارد، بیمار می شود و پیش از اینکه پدرش بتواند او را به ده بازگرداند، می میرد.
گیکور
حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع
متن کامل
هامبو که مردى دهقان است، ناچار می شود پسرش گیکور را که ۱۲ سال دارد براى کار به شهر ببرد. او را در شهر نزد آرتم بزاز می گذارد. آرتم، نخست گیکور را در خانه به کار می گمارد. اما اشتباهات گیکور و نارضایتى زن بزاز سبب می شود او را به دکان بزازى ببرد. در آنجا نیز گیکور مرتب تنبیه مىشود و گرسنه مىماند. گیکور دوست دارد به خانه بازگردد، اما نمىتواند. چون پدرش در نامهاى براى او نوشته است که احتیاج به پول دارند. با فرا رسیدن زمستان گیکور که لباس مناسب و غذاى کافى ندارد، بیمار می شود و پیش از اینکه پدرش بتواند او را به ده بازگرداند، می میرد.
توضیحات: