گوژپشت بغداد

حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع

روزی گوژپشتی به نام مرندس که در بغداد زندگی می کند، میهمان خیاطی می شود. هنگام خوردن غذا ماهی در گلویش گیر می کند و همان دم می میرد. خیاط از ترس، جسد او را به منزل پزشک می برد و آنجا رها می کند. پزشک نیز از ترس اینکه مبادا گناه مرگ گوژپشت به گردن او بیفتد، او را به بام خانه ی تاجری می برد. تاجر هم جسد را در سکوی مسجد می گذارد. سرانجام مؤذن مسجد گناهکار شناخته می شود و قاضی حکم قتل او را می دهد. اما تاجر، پزشک و خیاط به گناه خود اعتراف می کنند. جعفر برمکی به آنها نوید می دهد که گوژپشت زنده است. مشتی محکم بر پشت او می زند، ماهی درمی آید و گوژپشت نفسی به راحتی می کشد.

متن کامل

روزی گوژپشتی به نام مرندس که در بغداد زندگی می کند، میهمان خیاطی می شود. هنگام خوردن غذا ماهی در گلویش گیر می کند و همان دم می میرد. خیاط از ترس، جسد او را به منزل پزشک می برد و آنجا رها می کند. پزشک نیز از ترس اینکه مبادا گناه مرگ گوژپشت به گردن او بیفتد، او را به بام خانه ی تاجری می برد. تاجر هم جسد را در سکوی مسجد می گذارد. سرانجام مؤذن مسجد گناهکار شناخته می شود و قاضی حکم قتل او را می دهد. اما تاجر، پزشک و خیاط به گناه خود اعتراف می کنند. جعفر برمکی به آنها نوید می دهد که گوژپشت زنده است. مشتی محکم بر پشت او می زند، ماهی درمی آید و گوژپشت نفسی به راحتی می کشد.

توضیحات:
Submitted by mehrzady on