روزی گوژپشتی به نام مرندس که در بغداد زندگی می کند، میهمان خیاطی می شود. هنگام خوردن غذا ماهی در گلویش گیر می کند و همان دم می میرد. خیاط از ترس، جسد او را به منزل پزشک می برد و آنجا رها می کند. پزشک نیز از ترس اینکه مبادا گناه مرگ گوژپشت به گردن او بیفتد، او را به بام خانه ی تاجری می برد. تاجر هم جسد را در سکوی مسجد می گذارد. سرانجام مؤذن مسجد گناهکار شناخته می شود و قاضی حکم قتل او را می دهد. اما تاجر، پزشک و خیاط به گناه خود اعتراف می کنند. جعفر برمکی به آنها نوید می دهد که گوژپشت زنده است. مشتی محکم بر پشت او می زند، ماهی درمی آید و گوژپشت نفسی به راحتی می کشد.
گوژپشت بغداد
حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع
متن کامل
روزی گوژپشتی به نام مرندس که در بغداد زندگی می کند، میهمان خیاطی می شود. هنگام خوردن غذا ماهی در گلویش گیر می کند و همان دم می میرد. خیاط از ترس، جسد او را به منزل پزشک می برد و آنجا رها می کند. پزشک نیز از ترس اینکه مبادا گناه مرگ گوژپشت به گردن او بیفتد، او را به بام خانه ی تاجری می برد. تاجر هم جسد را در سکوی مسجد می گذارد. سرانجام مؤذن مسجد گناهکار شناخته می شود و قاضی حکم قتل او را می دهد. اما تاجر، پزشک و خیاط به گناه خود اعتراف می کنند. جعفر برمکی به آنها نوید می دهد که گوژپشت زنده است. مشتی محکم بر پشت او می زند، ماهی درمی آید و گوژپشت نفسی به راحتی می کشد.
توضیحات: