غنچه که نامادرى اش همه ی کارهاى خانه را به عهده ى او گذاشته است، هر روز صبح خیلى زود باید چندین بار براى آوردن آب به کنار رودخانه برود. او که دیگر نمیتواند کتک های هر روزه ی نامادری اش را تحمل کند، یک روز تصمیم مىگیرد دیگر به خانه باز نگردد و خود را به آب بیندازد. اما ناگهان گل آبى کنار رودخانه به حرف مىآید و او را از انجام تصمیم اش باز مىدارد. پس از آن، تنها همدم غنچه، بوته ی گل کنار رودخانه است که هر روز او را به زندگى امیدوارتر مىکند. غنچه که با راهنمایى هاى گل، دخترى شاد و فروتن شده است، با پسر کدخدا ازدواج مىکند.
گل مرا فراموش مکن
حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
برچسب:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع
متن کامل
غنچه که نامادرى اش همه ی کارهاى خانه را به عهده ى او گذاشته است، هر روز صبح خیلى زود باید چندین بار براى آوردن آب به کنار رودخانه برود. او که دیگر نمیتواند کتک های هر روزه ی نامادری اش را تحمل کند، یک روز تصمیم مىگیرد دیگر به خانه باز نگردد و خود را به آب بیندازد. اما ناگهان گل آبى کنار رودخانه به حرف مىآید و او را از انجام تصمیم اش باز مىدارد. پس از آن، تنها همدم غنچه، بوته ی گل کنار رودخانه است که هر روز او را به زندگى امیدوارتر مىکند. غنچه که با راهنمایى هاى گل، دخترى شاد و فروتن شده است، با پسر کدخدا ازدواج مىکند.
توضیحات: