کى برمى گردى داداش جان؟

حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع

پدر خانواده ۲ سال پیش هنگام کار، از بالا‌ى یک ساختمان ۱۰ طبقه پایین افتاده و مرده است. سعید، پسرش، که دانشجوست، براى گذران زندگی خانواده روزها کار مى‌کند. او جوان روشنفکرى است که به حال مردم دل مى‌سوزاند و بچه‌ها را به خواندن کتاب و به دست آوردن آگاهى تشویق مى‌کند. یک شب روزبه، برادرش، او را در حال سوزاندن کتاب‌هایش مى‌بیند. همان شب اهل خانه با صداى پوتین‌هاى مأموران از خواب بیدار مى‌شوند. مأموران ساواک پس از بازرسی خانه، سعید را با خود مى‌برند. چهار سال می‌گذرد و هیچ خبرى از او نمى‌شود. حالا‌ روزبه روزها در خیابان کتاب مى‌فروشد و شب‌ها درس مى‌خواند و براى برادرش شعر مى‌گوید.

متن کامل

پدر خانواده ۲ سال پیش هنگام کار، از بالا‌ى یک ساختمان ۱۰ طبقه پایین افتاده و مرده است. سعید، پسرش، که دانشجوست، براى گذران زندگی خانواده روزها کار مى‌کند. او جوان روشنفکرى است که به حال مردم دل مى‌سوزاند و بچه‌ها را به خواندن کتاب و به دست آوردن آگاهى تشویق مى‌کند. یک شب روزبه، برادرش، او را در حال سوزاندن کتاب‌هایش مى‌بیند. همان شب اهل خانه با صداى پوتین‌هاى مأموران از خواب بیدار مى‌شوند. مأموران ساواک پس از بازرسی خانه، سعید را با خود مى‌برند. چهار سال می‌گذرد و هیچ خبرى از او نمى‌شود. حالا‌ روزبه روزها در خیابان کتاب مى‌فروشد و شب‌ها درس مى‌خواند و براى برادرش شعر مى‌گوید.

توضیحات:
Submitted by farzant on