یک روز صبح مورچه ها، که می خواستند برای جمع آوری دانه از لانه خارج شوند، دیدند شی بزرگی راه خروج را بسته است. آن را سوراخ کردند. اول به ماده ای نرم و شیرین رسیدند و سپس به تخم های کدو رسیدند. آنها تخم ها را درون لانه خود بردند. سرانجام و با زحمت بسیار به مزرعه رسیدند. آنها از شی ء پرسیدند. چگونه جلوی لانه آنها افتاده است. کدو گفت پسری او را به اینجا انداخته است. در همین موقع زن صاحب مزرعه آمد و آن را به خانه برد.
کدو تنبل و مورچه های زرنگ
حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع
متن کامل
یک روز صبح مورچه ها، که می خواستند برای جمع آوری دانه از لانه خارج شوند، دیدند شی بزرگی راه خروج را بسته است. آن را سوراخ کردند. اول به ماده ای نرم و شیرین رسیدند و سپس به تخم های کدو رسیدند. آنها تخم ها را درون لانه خود بردند. سرانجام و با زحمت بسیار به مزرعه رسیدند. آنها از شی ء پرسیدند. چگونه جلوی لانه آنها افتاده است. کدو گفت پسری او را به اینجا انداخته است. در همین موقع زن صاحب مزرعه آمد و آن را به خانه برد.
توضیحات: