مردی که زنش از او گوشت آدمیزاد خواسته بود، پسرش را کشت و گوشتش را برای زنش آورد. زن هم با آن گوشت، کوفته درست کرد و به دخترش هم داد. دختر سهم برادرش را برداشت و رفت دنبال او تا سهمش را بدهد. توی راه کوفته تبدیل به گنجشکی شد و رفت پیش پدر و توی دهان او جوالدوز ریخت، بعد هم رفت پیش مادر و در گلوی او خنجر انداخت. بعد دوباره برگشت پیش خواهر و به شکل یک دسته گل، خودش را در دامن او انداخت.
کتاب کوچه: متل گنجیشکه: روایت کردی کرمنشاهی بلبل سرگشته
حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
برچسب:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع
متن کامل
مردی که زنش از او گوشت آدمیزاد خواسته بود، پسرش را کشت و گوشتش را برای زنش آورد. زن هم با آن گوشت، کوفته درست کرد و به دخترش هم داد. دختر سهم برادرش را برداشت و رفت دنبال او تا سهمش را بدهد. توی راه کوفته تبدیل به گنجشکی شد و رفت پیش پدر و توی دهان او جوالدوز ریخت، بعد هم رفت پیش مادر و در گلوی او خنجر انداخت. بعد دوباره برگشت پیش خواهر و به شکل یک دسته گل، خودش را در دامن او انداخت.
توضیحات: