پسر و رود

حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع

پاسکاله و خانواده اش در ده ای زندگی می کنند. نزدیک این ده رودخانه ای است که پدر پاسکاله همیشه او را از نزدیک شدن آن منع می کند. یک روز که پدر و مادر پاسکاله به سفر مى روند و پاسکاله را پیش عمه مارتین مى گذارند، پاسکاله که از مرد ماهیگیر"بارگابو" بسیار توصیف رودخانه را شنیده است، تصمیم مى گیرد به رودخانه برود. سوار قایقى مى شود و به رودخانه مى رسد. اما زمانی به خود مى آید که از ساحل بسیار دور و به جزیره ای نزدیک شده است. در جزیره پسرى را مى بیند که چند مرد او را دزدیده و به درختی بسته اند و شلاق می زنند. پاسکاله پسر را نجات مى دهد و با او از جزیره فرار مى کند.

متن کامل

پاسکاله و خانواده اش در ده ای زندگی می کنند. نزدیک این ده رودخانه ای است که پدر پاسکاله همیشه او را از نزدیک شدن آن منع می کند. یک روز که پدر و مادر پاسکاله به سفر مى روند و پاسکاله را پیش عمه مارتین مى گذارند، پاسکاله که از مرد ماهیگیر"بارگابو" بسیار توصیف رودخانه را شنیده است، تصمیم مى گیرد به رودخانه برود. سوار قایقى مى شود و به رودخانه مى رسد. اما زمانی به خود مى آید که از ساحل بسیار دور و به جزیره ای نزدیک شده است. در جزیره پسرى را مى بیند که چند مرد او را دزدیده و به درختی بسته اند و شلاق می زنند. پاسکاله پسر را نجات مى دهد و با او از جزیره فرار مى کند. او در سفر دوستش را گم مى کند و پس از مدتی با کمک مرد ماهیگیر "بارگابو" به خانه ى خود برمى گردد. ولی عمه مارتین از فرار پاسکاله به پدر و مادرش هیچ نمى گوید. پس ازمدت ها پاسکاله دوست خود را مى بیند و چون از داستان زندگی او با خبر مى شود و می فهمد که هیچ کس را ندارد، با پدر و مادرش صحبت می کند و آنها موافقت مى کنند که پسرک با آن ها زندگی کند.

توضیحات:
Submitted by baharg on