سلطان پیر که سخت بیمار است، تنها یک پسر دارد که پس از او جانشیناش شود. اما او خواندن و نوشتن نمیداند و از کسی هم فرمان نمیبرد. سلطان میمیرد و پسرش هنس کوچولو که پیش از این مادرش را از دست داده است. جانشین او میشود. هنس محبوب مردم به ویژه کودکان میشود. او راه و رسم کشورداری و پادشاهی را نمیداند و ترجیح میدهد که پادشاه کودکان شود. دوستش فریتز را وزیر میکند که نخستین وزیر بچهی دنیا است. آنگاه مجلس نمایندگان بچهها تشکیل میدهد که خواستههای عجیب غریب و بچهگانه دارند. هنس همواره طرفدار صلح است و از جنگ میگریزد. او در یکی از جنگها از دشمن شکست میخورد و به اعدام محکوم میشود.
هنس کوچولو
سلطان پیر که سخت بیمار است، تنها یک پسر دارد که پس از او جانشیناش شود. اما او خواندن و نوشتن نمیداند و از کسی هم فرمان نمیبرد. سلطان میمیرد و پسرش هنس کوچولو که پیش از این مادرش را از دست داده است. جانشین او میشود. هنس محبوب مردم به ویژه کودکان میشود. او راه و رسم کشورداری و پادشاهی را نمیداند و ترجیح میدهد که پادشاه کودکان شود. دوستش فریتز را وزیر میکند که نخستین وزیر بچهی دنیا است. آنگاه مجلس نمایندگان بچهها تشکیل میدهد که خواستههای عجیب غریب و بچهگانه دارند. هنس همواره طرفدار صلح است و از جنگ میگریزد. او در یکی از جنگها از دشمن شکست میخورد و به اعدام محکوم میشود. هنس از زندان فرار میکند و در جزیرهای میرود. مردم آن کشور میخواهند پادشاه کشور خود را عزل و او را به پادشاهی برگزینند. ام هنس از پادشاهی صرف نظر میکند و میخواهد یک انسن معمولی باشد. او در کارخانهای مشغول به کار میشود. و در آنجا در یک حادثه جان خود را از دست میدهد.