جواد مجابی در مهر ماه سال ۱۳۱۸ در قزوین زاده شد. کار اصلی او سرودن شعر و نگارش داستان و رمان است. دربارهی آشناییاش با ادبیات میگوید: " در خانه ما ادبیات شفاهی جریان داشت. مادربزرگ پدری و دایهام قمرتاج، برای ما بچهها قصه میگفتند. پس از دبستان، کتابهایی چون موش و گربه عبید زاکانی و بعضی قصههای عامیانه از جمله سه گدای یک چشم ، سبز پری، زرد پری، سرخ پری که از متن هزار و یکشب خلاصه شده بودند، در خانهها پیدا میشدند. از کتابفروشیهایی هم که کتاب کرایه میدادند، شبی ده شاهی و یک قران کتاب کرایه میکردیم و میخواندیم و این رسمی رایج بود. اما همه ما را از کتاب خواندن منع میکردند.
مجابی، جواد
جواد مجابی در مهر ماه سال ۱۳۱۸ در قزوین زاده شد. کار اصلی او سرودن شعر و نگارش داستان و رمان است. دربارهی آشناییاش با ادبیات میگوید: " در خانه ما ادبیات شفاهی جریان داشت. مادربزرگ پدری و دایهام قمرتاج، برای ما بچهها قصه میگفتند. پس از دبستان، کتابهایی چون موش و گربه عبید زاکانی و بعضی قصههای عامیانه از جمله سه گدای یک چشم ، سبز پری، زرد پری، سرخ پری که از متن هزار و یکشب خلاصه شده بودند، در خانهها پیدا میشدند. از کتابفروشیهایی هم که کتاب کرایه میدادند، شبی ده شاهی و یک قران کتاب کرایه میکردیم و میخواندیم و این رسمی رایج بود. اما همه ما را از کتاب خواندن منع میکردند. اگر به خواندن و نوشتن ادامه دادیم، از پوستکلفتیمان بود. میگفتند کتاب خواندن آدم را از کار و بار میاندازد و عقل را زایل میکند. اولی درست درآمد. از کار و بار و زندگی عادی خلایق دور افتادیم، اما بر خلاف منعکنندگان، عقلمان همچون آنها زایل نشد. من نخست کمابیش تمامی کتابهای چاپ شدهی عامیانه را خواندم. چون این قصهها از حافظهای جمعی میآید که من هم با آن حافظه پویا پیوند دارم"....