مریم در اتاقش مارمولک کوچکی می بیند که به چشم های او خیره شده است. دختر با مارمولک سخن می گوید. مادرش مارمولک را می زند. مریم را از مارمولک ها می ترساند و به او می گوید هنگام دیدن مارمولک نه حرف بزند و نه بخندد. از این پس مریم دیگر با کسی حرف نمی زند. اما مریم و مارمولک پنهانی همدیگر را می بینند و با هم حرف می زنند. هیچ کس باور نمی کند که مریم با مارمولک کوچک حرف می زند. تا اینکه مارمولک از دختر می خواهد تمام داستانش را برای همه ی بچه ها بنویسد تا همه آن را بخوانند و باور کنند.
مارمولک کوچک اتاق من
حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
برچسب:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع
متن کامل
مریم در اتاقش مارمولک کوچکی می بیند که به چشم های او خیره شده است. دختر با مارمولک سخن می گوید. مادرش مارمولک را می زند. مریم را از مارمولک ها می ترساند و به او می گوید هنگام دیدن مارمولک نه حرف بزند و نه بخندد. از این پس مریم دیگر با کسی حرف نمی زند. اما مریم و مارمولک پنهانی همدیگر را می بینند و با هم حرف می زنند. هیچ کس باور نمی کند که مریم با مارمولک کوچک حرف می زند. تا اینکه مارمولک از دختر می خواهد تمام داستانش را برای همه ی بچه ها بنویسد تا همه آن را بخوانند و باور کنند.
توضیحات: