پدر ژپتو آدمکی چوبی به نام پینوکیو ساخت. او شروع به حرکت کرد و پدر ژپتو او را به مدرسه فرستاد، اما پینوکیو کتابهایش را فروخت و به تئاتر و سیرک رفت. او که در اثر شیطنت زیاد گوشهایش دراز شده بود به دریا رفت و نهنگ او را خورد. در شکم نهنگ پینوکیو دوباره تبدیل به همان آدمک چوبی شد و پدر ژپتو را پیدا کرد. فرشته مهربان هر دو را از شکم نهنگ نجات داد. پینوکیو قول داد بچه ی خوبی باشد. فرشته او را به یک پسر واقعی تبدیل کرد.
ماجراهای پینوکیو و پدر ژپتو
حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع
متن کامل
پدر ژپتو آدمکی چوبی به نام پینوکیو ساخت. او شروع به حرکت کرد و پدر ژپتو او را به مدرسه فرستاد، اما پینوکیو کتابهایش را فروخت و به تئاتر و سیرک رفت. او که در اثر شیطنت زیاد گوشهایش دراز شده بود به دریا رفت و نهنگ او را خورد. در شکم نهنگ پینوکیو دوباره تبدیل به همان آدمک چوبی شد و پدر ژپتو را پیدا کرد. فرشته مهربان هر دو را از شکم نهنگ نجات داد. پینوکیو قول داد بچه ی خوبی باشد. فرشته او را به یک پسر واقعی تبدیل کرد.
توضیحات: