صبح مانند همیشه ژوزف در اتاق پدر و مادرش را می زند تا آنها را از خواب بیدار کند. مادر در حمام است و پدر چون شب گذشته دیر خوابیده هنوز خواب است. ژوزف پیش پدرش می رود او را قلقلک میدهد تا از خواب بیدار شود و برایش داستان تعریف کند. پدر، دختر را در سفرى خیالانگیز از زمین تا آسمان و ماه و خورشید با هواپیما همراهى مىکند. در خورشید هواپیما ذوب مىشود و پدر و دختر مجبور مىشوند پاى پیاده به دنیاى واقعى بازگردند.
قصه ی شماره ی سه
حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
برچسب:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع
متن کامل
صبح مانند همیشه ژوزف در اتاق پدر و مادرش را می زند تا آنها را از خواب بیدار کند. مادر در حمام است و پدر چون شب گذشته دیر خوابیده هنوز خواب است. ژوزف پیش پدرش می رود او را قلقلک میدهد تا از خواب بیدار شود و برایش داستان تعریف کند. پدر، دختر را در سفرى خیالانگیز از زمین تا آسمان و ماه و خورشید با هواپیما همراهى مىکند. در خورشید هواپیما ذوب مىشود و پدر و دختر مجبور مىشوند پاى پیاده به دنیاى واقعى بازگردند.
توضیحات: