قصه ی شماره ی دو

حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع

صبح زود است و مادر با یک سبد بزرگ از خانه بیرون رفته است. ژوزف براى دیدن پدرش به اتاق کار او مى‏رود و در گفت و گویى بین پدر و پسر، پدر نام چیزها و موجودات پیرامون کودک را جا به جا مى‏کند. صندلى را پنجره و فرش را چراغ می نامد و به این ترتیب دنیا را وارونه مى‏نمایند. پس از بحث طولانى بین پدر، کودک و خدمتکار، ناگهان مادر با سبد گل وارد مى‏شود. کودک به این نتیجه مى‏رسد که نام ها براى شناسایى ماهیت چیزهااهمیت چندانى ندارند.

متن کامل

صبح زود است و مادر با یک سبد بزرگ از خانه بیرون رفته است. ژوزف براى دیدن پدرش به اتاق کار او مى‏رود و در گفت و گویى بین پدر و پسر، پدر نام چیزها و موجودات پیرامون کودک را جا به جا مى‏کند. صندلى را پنجره و فرش را چراغ می نامد و به این ترتیب دنیا را وارونه مى‏نمایند. پس از بحث طولانى بین پدر، کودک و خدمتکار، ناگهان مادر با سبد گل وارد مى‏شود. کودک به این نتیجه مى‏رسد که نام ها براى شناسایى ماهیت چیزهااهمیت چندانى ندارند.

توضیحات:
Submitted by farzant on