پدر خاله سوسکه از او مىخواهد تا به همدان برود، شاید عمو رمضان که مرد پولدارى است با او ازدواج کند. در راه، قصاب، آهنگر، پنبه زن و بقال از خاله سوسکه خواستگارى مىکنند، اما خاله سوسکه نمی پذیرد. تا سرانجام، آقا موشه را مىبیند و به خواستگارى او پاسخ مثبت مىدهد و با او ازدواج مىکند. روزی آقا موشه هنگام پختن آش در دیگ می افتد و می میرد وخاله سوسکه غصه دار می شود.
قصه خاله سوسکه و آقا موشه
حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
برچسب:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع
متن کامل
پدر خاله سوسکه از او مىخواهد تا به همدان برود، شاید عمو رمضان که مرد پولدارى است با او ازدواج کند. در راه، قصاب، آهنگر، پنبه زن و بقال از خاله سوسکه خواستگارى مىکنند، اما خاله سوسکه نمی پذیرد. تا سرانجام، آقا موشه را مىبیند و به خواستگارى او پاسخ مثبت مىدهد و با او ازدواج مىکند. روزی آقا موشه هنگام پختن آش در دیگ می افتد و می میرد وخاله سوسکه غصه دار می شود.
توضیحات: