امین فقیری در ۳۰ آذر سال ۱۳۲۳ در شیراز به دنیا آمد، پدرش معلم بود و پدربزرگش یکی از بنیانگذاران فرهنگ فارس.
او دربارهی علاقه و چگونگی رویکرداش به مطالعه میگوید: "این شانس را داشتم که در خانوادهای پرورش یابم که بضاعت علمی داشت و اگر چیزی در خانواده نبود، کتاب بود و روزنامه و معنویات. دانشگاه من پدر و برادرانم بودند.
فقیری، امین
امین فقیری در ۳۰ آذر سال ۱۳۲۳ در شیراز به دنیا آمد، پدرش معلم بود و پدربزرگش یکی از بنیانگذاران فرهنگ فارس.
او دربارهی علاقه و چگونگی رویکرداش به مطالعه میگوید: "این شانس را داشتم که در خانوادهای پرورش یابم که بضاعت علمی داشت و اگر چیزی در خانواده نبود، کتاب بود و روزنامه و معنویات. دانشگاه من پدر و برادرانم بودند.
پیرمردی در منزل ما مینشست که ما او را بابا صدا میزدیم. مستخدم مدرسه بود. تمام بچهها گردش جمع میشدیم و او برایمان قصه میگفت. افزون بر این، اوقات بیکاریاش را با خاک رس، بلبلی درست میکرد که اگر در دُم آن میدمیدیم صدای سوت بلبلی میداد. شیرازیها به آن شافتک شلی یا گِلی میگفتند. من جریان بابا را در داستانی با نام پرندههای گلی نوشتهام که در مجموعه داستان "انگار هیچوقت نبوده" چاپ شده است.
پیرمرد کتابهای شاهنامه، امیر ارسلان، مختارنامه و ملک جمشید را نیز داشت که چون سواد راست و درستی نداشت، نمیتوانست برایمان بخواند. برادر بزرگم ابوالقاسم، آنها را بلند میخواند. داستانها ما را به دنیای خود میبردند. مادربزرگم نیز برایم قصه میگفت تا غم بیمادری و درد گوش را فراموش کنم.
کودکی من در انزوا و تنهایی میگذشت، اما چون از هشت سالگی به گونهای جدی کتاب میخواندم و بازیهای سادهای میکردم، رویهمرفته خوشحال بودم".
امین فقیری در کلاس هشتم دبیرستان بود که معلم ادبیاتاش پیشبینی کرد که نویسنده میشود. در هفده سالگی نخستین داستانش در یکی از روزنامههای شیراز چاپ شد. دومین داستانش در سال ۱۳۴۰ در روزنامه کیهان به چاپ رسید. داستان رومانتیکی بود با نام "چتر"....