عبدالحسین صنعتیزادهکرمانی نویسندهی شناخته شده داستانهای تاریخی، در سال ۱۲۷۴ در کرمان زاده شد. پدرش علیاکبر و مادرش زهرا نام داشتند. صنعتیزاده از سرگذشت خود در کتاب "روزگاری که گذشت" چنین سخن میگوید: "از ایام طفولیت تا بسن سه سالگی آنچه بخاطر رنج و زحمت بسیاری بوده که در قنداق احساس میکردم. بیشتر اوقات دست و پاها و سر و گردنم را با دستمالها و نوارهای زیاد بنوعی که هیچ آزادی نداشتم بسته بودند. اتفاقاً عکاسی داود نام ارمنی که با پدرم دوستی داشت عکسی در سن شش ماهگی از من برداشته که آن عکس یادگار ایامی است که در قنداق بسر میبردم...
صنعتی زاده کرمانی، عبدالحسین
عبدالحسین صنعتیزادهکرمانی نویسندهی شناخته شده داستانهای تاریخی، در سال ۱۲۷۴ در کرمان زاده شد. پدرش علیاکبر و مادرش زهرا نام داشتند. صنعتیزاده از سرگذشت خود در کتاب "روزگاری که گذشت" چنین سخن میگوید: "از ایام طفولیت تا بسن سه سالگی آنچه بخاطر رنج و زحمت بسیاری بوده که در قنداق احساس میکردم. بیشتر اوقات دست و پاها و سر و گردنم را با دستمالها و نوارهای زیاد بنوعی که هیچ آزادی نداشتم بسته بودند. اتفاقاً عکاسی داود نام ارمنی که با پدرم دوستی داشت عکسی در سن شش ماهگی از من برداشته که آن عکس یادگار ایامی است که در قنداق بسر میبردم... سر تا پایم را دستمالپیچ کردهاند و خدا بهتر میداند که با نداشتن زبان چگونه این وضعیت را تحمل کردهام. برای آنکه باسواد شوم و بتوانم قرآن بخوانم مرا در نزدیکی همان منزلی که سکونت داشتیم در نزد زن نانوائی که مکتبخانهای داشت گذاردند. منهم مانند سایر اطفال روی پوست پاره گوسفندی که از منزل برده بودم نشستم و علم جزوی در جلو رویم گذاردند. از کلمات عربی و حروف ریز چیزی نمیفهمیدم و زبانم یارای خواندن ابجد، هوز، حطی نداشت. پس از روزهای متوالی رفتن به این خانه ابداً چیزی یاد نگرفتم و با آنکه کتک زیادی خوردم و از اشک چشمم تمام صفحات عم جزو تر میشد چیزی یاد نگرفتم. مکتبدار در ضمن چرخریسی بدرس دادن شاگردان هم میپرداخت و شاگردان هم در ضمن درس خواندن پشمهای ملا را که بایستی رشته شود با انگشتان خود از هم باز مینمودند و این عمل را به زبان کرمانی ....