شعر احمد

حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع

روزی احمد تصمیم گرفت که مانند علی، برای خود یک گاری بسازد. چوب و تخته و میخ و تیر آورد و شروع به کار کرد ولی یک چرخ کم آورد. هر قدر این طرف و آن طرف را گشت تا چیزی پیدا کند و چرخ آخر را بسازد، چیزی پیدا نکرد. عصبانی شد و کارش را رها کرد و رفت. ولی فرد زرنگ و کوشا تا آخرین مرحله که کارش را به خوبی تمام کند، آن را رها نمی کند. (داستان منظوم)

متن کامل

روزی احمد تصمیم گرفت که مانند علی، برای خود یک گاری بسازد. چوب و تخته و میخ و تیر آورد و شروع به کار کرد ولی یک چرخ کم آورد. هر قدر این طرف و آن طرف را گشت تا چیزی پیدا کند و چرخ آخر را بسازد، چیزی پیدا نکرد. عصبانی شد و کارش را رها کرد و رفت. ولی فرد زرنگ و کوشا تا آخرین مرحله که کارش را به خوبی تمام کند، آن را رها نمی کند. (داستان منظوم)

توضیحات:
Submitted by farzant on