کشور آرام، کشوری فقیر بود. به این دلیل هیچ دشمنی هم نداشت. صد سال بود که دراین کشور جنگی روی نداده بود. فرمانروای کشور آرام که یک شاهزاده خانم بود، تصمیم داشت با کمک سه مشاورش جشن بزرگی برای صدمین سال برقراری صلح در کشورش برگزار کند که خبر رسید چندین ناو بزرگ جنگی به سوی کشور آرام می آیند. این کشور سرباز و اسلحه و ابزار جنگ نداشت. شاهزاده خانم از اخترشناس پیر کمک خواست و از او وضعیت ماه را پرسید. بعد با توجه به زمان جز و مد آب دریا، نقشه ای برای به دام انداختن دشمنان کشید.
شاهزاده خانم کشور آرام
کشور آرام، کشوری فقیر بود. به این دلیل هیچ دشمنی هم نداشت. صد سال بود که دراین کشور جنگی روی نداده بود. فرمانروای کشور آرام که یک شاهزاده خانم بود، تصمیم داشت با کمک سه مشاورش جشن بزرگی برای صدمین سال برقراری صلح در کشورش برگزار کند که خبر رسید چندین ناو بزرگ جنگی به سوی کشور آرام می آیند. این کشور سرباز و اسلحه و ابزار جنگ نداشت. شاهزاده خانم از اخترشناس پیر کمک خواست و از او وضعیت ماه را پرسید. بعد با توجه به زمان جز و مد آب دریا، نقشه ای برای به دام انداختن دشمنان کشید. شاهزاده خانم با کمک تمام مردم کشور آرام، از تنه ی درختان ستون هایی ساختند و در زمین فرو کردند و با کمک ماهیگیران و قایق های شان، کشتی های دشمن را در زمانی که آب دریا بالا آمده بود و ستون ها دیده نمی شدند، روی این ستون ها آوردند. به این ترتیب کشتی های دشمن سوراخ شدند و آن ها به دام افتادند. شاهزاده خانم دشمنان را بخشید و سرانجام در کشور آرام جشن صدمین سال صلح برگزار شد.