اسماعیل سعادت در سال ۱۳۰۴ در خوانسار و در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. آموزش را در مکتب و با قرآن آغاز کرد. از کلاس دوم به دبستان رفت.
دوران کودکی و نوجوانی را بیشتر در خوانسار گذراند. در آن هنگام به خصوص در خوانسار، دسترسی به کتاب برای بچهها به آسانی امروز نبود. اصولاً کتابی ویژه ی بچهها منتشر نمیشد. آنچه در دسترس بچهها بود، همان کتابهایی بود که بزرگترها در ساعات فراغت از کار، شبها و مخصوصاًََ شبهای زمستان، برای وقتگذرانی میخواندند.
سعادت، اسماعیل
اسماعیل سعادت در سال ۱۳۰۴ در خوانسار و در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. آموزش را در مکتب و با قرآن آغاز کرد. از کلاس دوم به دبستان رفت.
دوران کودکی و نوجوانی را بیشتر در خوانسار گذراند. در آن هنگام به خصوص در خوانسار، دسترسی به کتاب برای بچهها به آسانی امروز نبود. اصولاً کتابی ویژه ی بچهها منتشر نمیشد. آنچه در دسترس بچهها بود، همان کتابهایی بود که بزرگترها در ساعات فراغت از کار، شبها و مخصوصاًََ شبهای زمستان، برای وقتگذرانی میخواندند.
به گفتهی سعادت: " در خانهها بیشتر به جزء کتابهایی مثل دیوان حافظ و سعدی و خمسهی نظامی (که آن را کتاب لیلی و مجنون میگفتیم) کتابهایی مثل امیر ارسلان و حسین کرد و نسیم عیار و قصههای ملانصرالدین و موش و گربه عبید زاکانی هم پیدا میشد، ما اغلب به دور از چشم بزرگترها این کتابها را میخواندیم و وقایع جذاب و کارهای اعجابانگیز و نکتههای شیرین و خندهآور آنها را برای همدیگر تعریف میکردیم و لذت میبردیم. ولی این نوع کتابها بسیار کم بود. ما آنها را از همسالان خودمان امانت میگرفتیم و گاهی چندین بار آنها را میخواندیم. در هر حال در آن زمان، ما دوران کودکی را با زیبایی مطالعه چیزهای خواندنی گذراندیم. یکی دیگر از تفریحات ما، به ویژه در زمستان که هوا زود تاریک میشد، شنیدن قصه از بزرگترها مخصوصاًًَ از پیرزنها و مادربزرگها بود. این قصهها که برای ما بسیار شیرین بود، ما را به عالم خیال و بعد هم به خواب فرو میبرد. شبهای دراز زمستان که بزرگترها برای شبنشینی و شبچره به خانههای دوستان و خویشان و همسایگان میرفتند و دور کرسی مینشستند و وقت را با خواندن شاهنامه و یا منظومههای خمسهی نظامی با صدای بلند برای یکدیگر میگذراندند، برای ما بچهها هم که تشنه حضور در این شبنشینیها بودیم، بسیار لذتبخش بود".
سعادت تا سال دوم دبیرستان در خوانسار درس خواند. سال سوم دبیرستان را در اصفهان گذراند و سالهای اول و دوم دانشسرای مقدماتی را به ترتیب در گلپایگان و تهران تمام کرد. بعد از فارغالتحصیل شدن از دانشسرای مقدماتی در سال ،۱۳۲۲ مطابق تعهدی که کرده بود، در سمت آموزگاری در تهران به خدمت وزارت فرهنگ آن زمان درآمد. ضمن آموزگاری، امتحان ششم ادبی را به طور داوطلب گذراند. پس از توفیق در امتحان، در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در رشته زبان فرانسه نامنویسی کرد. با استفاده از ساعات فراغت از تدریس، سالهای تحصیل در دانشکده را با موفقیت گذراند و در سال ۱۳۳۱ فارغالتحصیل شد. بعد به مدت بیست سال، در دبیرستانهای مختلف درس داد. همکاری با مرکز انتشارات آموزشی را خیلی سال بعد از انتشار اولین ترجمهاش "زندگی میکلآنژ" ....