تابنده و گیتی دو خواهر بودند که با مادرشان در کلبه ای زندگی می کردند. گاهی گیتی بهانه گیری می کرد و مادر را ناراحت می کرد. ولی تابنده برای اینکه مادرش ناراحت نباشد همیشه سعی می کرد تا خواسته های گیتی را برآورده کند. در یک روز زمستان گیتی هوس گل بنفشه کرد، تابنده در برف و سرما از خانه بیرون رفت تا گل بنفشه پیدا کند. در جنگل آتشی دید و به سمت آن رفت. در آنجا دوازده مرد دور تا دور آتش نشسته بودند. رنگ لباس ها و ریش آن ها سه تا سه تا مثل هم بود به رنگ های سفید، سبز، زرد و حنایی. تابنده به آن ها نزدیک شد و کمک خواست. آنها که ماه های سال بودند به او کمک کردند و برایش گل بنفشه تهیه کردند.
ره آورد مهر
تابنده و گیتی دو خواهر بودند که با مادرشان در کلبه ای زندگی می کردند. گاهی گیتی بهانه گیری می کرد و مادر را ناراحت می کرد. ولی تابنده برای اینکه مادرش ناراحت نباشد همیشه سعی می کرد تا خواسته های گیتی را برآورده کند. در یک روز زمستان گیتی هوس گل بنفشه کرد، تابنده در برف و سرما از خانه بیرون رفت تا گل بنفشه پیدا کند. در جنگل آتشی دید و به سمت آن رفت. در آنجا دوازده مرد دور تا دور آتش نشسته بودند. رنگ لباس ها و ریش آن ها سه تا سه تا مثل هم بود به رنگ های سفید، سبز، زرد و حنایی. تابنده به آن ها نزدیک شد و کمک خواست. آنها که ماه های سال بودند به او کمک کردند و برایش گل بنفشه تهیه کردند. در روزهای آینده هم گیتی هوس تمشک و سیب کرد که تابنده با کمک آن دوازده مرد توانست برای او تمشک و سیب ببرد. روز بعد گیتی هوس کرد که خود به دنبال خواسته هایش برود. او هم در جنگل آن دوازده مرد را دید ولی به آن ها نگفت که به چه دلیلی به جنگل آمده. یکی از آن مردان که بهمن بود، خشمگین شد و آتش را خاموش کرد تا هوا سردتر شود و گیتی در میان برف ها بماند.
این قصه برداشتی است از افسانه ی «چهارفصل» که در کتاب «خواندنیها و سرگرمیها» انتشار یافته است. این کتاب سال ها پیش به کوشش احسان یارشاطر، محمدباقر هوشیار، بدیع الزمان فروزانفر، عیسی صدیق و تنی چند از نویسندگان و استادان آموزش و پرورش برای دانش آموزان دبستان تهیه شده.