روزی فردی که همیشه زمان های بیکاری خود را صرف مطالعه می کرد، در کتابی خواند که همیشه بهترین آفریده خدا را به عنوان دوست خود انتخاب کن. او هم تصمیم گرفت تمام دوستان خود را بیازماید تا ببیند که بهترین هستند یا نه. برای این کار از هر کدام دعوت کرد و خواست شرح حال خود را در طول زندگی بگویند و توضیح بدهند که زندگی آن ها برای دیگران چه فایده ای داشته است. پس از این کار دید که هیچ یک از آن ها را نمی تواند بهترین آفریده خدا بداند. تصمیم گرفت تا در جهان بگردد و بهترین آفریده را پیدا کند که ناگهان مردی وارد خانه اش شد و گفت من هم دوست تو هستم. اما او آن مرد را نمی شناخت.
در جستجوی بهترین آفریده خدا
روزی فردی که همیشه زمان های بیکاری خود را صرف مطالعه می کرد، در کتابی خواند که همیشه بهترین آفریده خدا را به عنوان دوست خود انتخاب کن. او هم تصمیم گرفت تمام دوستان خود را بیازماید تا ببیند که بهترین هستند یا نه. برای این کار از هر کدام دعوت کرد و خواست شرح حال خود را در طول زندگی بگویند و توضیح بدهند که زندگی آن ها برای دیگران چه فایده ای داشته است. پس از این کار دید که هیچ یک از آن ها را نمی تواند بهترین آفریده خدا بداند. تصمیم گرفت تا در جهان بگردد و بهترین آفریده را پیدا کند که ناگهان مردی وارد خانه اش شد و گفت من هم دوست تو هستم. اما او آن مرد را نمی شناخت. به او گفت که خصوصیاتت را بگو تا ببینم تو می توانی دوستم باشی یا نه. وقتی مرد خصوصیاتش را گفت، او متوجه شد که این ها ویژگی های وجدان انسان است. و فهمید که وجدان بهترین آفریده خدا و بهترین دوست برای هر انسانی است.