مایکی با پدر و برادرش در کلبه ای زندگی می کنند. پدر مایکی در معدن کار می کند. روزی پدر در معدن آسیب می بیند و در بیمارستا ن بستری می شود. پدر به او و برادرش می گوید که باید پیش عمه ی پیرشان بروند ولی مایکی این را نمی خواهد و تصمیم می گیرد که به جنگل بروند و یک درخت بزرگ را قطع کنند و برای فروش به مرکز راکفلر که دنبال چنین درختی هست ببرند، تا با پول به دست آمده بتوانند زندگی شان را ادامه دهند. آن ها در جنگل به «پیت دیوانه» که مردی لال است و تنها زندگی می کند برمی خورند و با کمک او درخت بزرگی را قطع می کنند و به نیویورک می برند.
درخت من
مایکی با پدر و برادرش در کلبه ای زندگی می کنند. پدر مایکی در معدن کار می کند. روزی پدر در معدن آسیب می بیند و در بیمارستا ن بستری می شود. پدر به او و برادرش می گوید که باید پیش عمه ی پیرشان بروند ولی مایکی این را نمی خواهد و تصمیم می گیرد که به جنگل بروند و یک درخت بزرگ را قطع کنند و برای فروش به مرکز راکفلر که دنبال چنین درختی هست ببرند، تا با پول به دست آمده بتوانند زندگی شان را ادامه دهند. آن ها در جنگل به «پیت دیوانه» که مردی لال است و تنها زندگی می کند برمی خورند و با کمک او درخت بزرگی را قطع می کنند و به نیویورک می برند. در نیویرک وقتی از کار بچه ها با خبر می شوند آن ها را از تلویزیون نشان می دهند و مرکز راکفلر درخت را به قیمت بالایی می خرد. دوباره مایکی، پدر و برادرش با هم زندگی می کنند.
از این داستان فیلمی به کارگردانی خود نویسنده تهیه شده است و برنده در سال ۱۹۷۳ برنده ی جشنواره ی فیلم کان شده.