در فصل بهار مرد کشاورز در کنار جویبار دانه ای را کاشت. آن دانه پس از مدتی تبدیل به درختی سرسبز شد که به درختان کهن طعنه می زد و نهالان جوان را از سر راه خود کنار می زد. روزی یک کودک بی ادب به سوی او آمد، شاخه هایش را شکست و برای خود یک چوبدستی درست کرد. درخت که سرشکسته شده بود به پسر گفت که من آرزوهای زیادی برای آینده ی خود داشتم. ولی تو آمدی و هوس کردی که مرا بشکنی و چوبدست خود کنی و با این کارت تمام امیدهای مرا تبدیل به ناامیدی کردی.
درخت سرشکسته
حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
برچسب:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع
متن کامل
در فصل بهار مرد کشاورز در کنار جویبار دانه ای را کاشت. آن دانه پس از مدتی تبدیل به درختی سرسبز شد که به درختان کهن طعنه می زد و نهالان جوان را از سر راه خود کنار می زد. روزی یک کودک بی ادب به سوی او آمد، شاخه هایش را شکست و برای خود یک چوبدستی درست کرد. درخت که سرشکسته شده بود به پسر گفت که من آرزوهای زیادی برای آینده ی خود داشتم. ولی تو آمدی و هوس کردی که مرا بشکنی و چوبدست خود کنی و با این کارت تمام امیدهای مرا تبدیل به ناامیدی کردی.
توضیحات: