در شهری از شهرهای ایرانی عابدی زندگی می کند که شب و روز به عبادت مشغول است. عابد پسری دارد که برخلاف پدرش عاشق موسیقی و ساز است و نزد استادان، موسیقی فرا می گیرد. در جشن ها شرکت می کند، تار می نوازد و آواز می خواند. عابد با پی بردن به کارهای او دق می کند. پسر یک سال در سوگ پدر دست به ساز نمی زند و آواز نمی خواند. همه ی زندگی اش را می فروشد و به سفر می رود. در راه دزدان او را غارت می کنند. در شهری میهمان تاجری می شود که دخترش آوازخوان است. عاشق دختر می شود و با او ازدواج می کند.
داستان کودکان: پسر عابد
حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع
متن کامل
در شهری از شهرهای ایرانی عابدی زندگی می کند که شب و روز به عبادت مشغول است. عابد پسری دارد که برخلاف پدرش عاشق موسیقی و ساز است و نزد استادان، موسیقی فرا می گیرد. در جشن ها شرکت می کند، تار می نوازد و آواز می خواند. عابد با پی بردن به کارهای او دق می کند. پسر یک سال در سوگ پدر دست به ساز نمی زند و آواز نمی خواند. همه ی زندگی اش را می فروشد و به سفر می رود. در راه دزدان او را غارت می کنند. در شهری میهمان تاجری می شود که دخترش آوازخوان است. عاشق دختر می شود و با او ازدواج می کند.
توضیحات: