داستان کودکان: مجسمه سنگی

حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع

در روستایی مجسمه ای هست که تنها لبانش تکان می خورد. همه می گویند مجسمه، پادشاهی است که دچار طلسم شده است. پسربچه ی ۱۵ ساله ای که در کنار مجسمه بازی می کند، از زبان او می شنود که درخت کاج را از ریشه دربیاور و من را آزاد کن. من گناهی ندارم. پسر قصه ی شاه را از مادر می شنود. تبر را بر می دارد، درخت کاج را از ریشه درمی آورد و شاه رانجات می دهد. شاه با کمک پسربچه تاج و تخت خود را از وزیر حیله گرش که او را دچار طلسم کرده است، باز پس می گیرد و پسر را به ولیعهدی خود انتخاب می کند.

متن کامل

در روستایی مجسمه ای هست که تنها لبانش تکان می خورد. همه می گویند مجسمه، پادشاهی است که دچار طلسم شده است. پسربچه ی ۱۵ ساله ای که در کنار مجسمه بازی می کند، از زبان او می شنود که درخت کاج را از ریشه دربیاور و من را آزاد کن. من گناهی ندارم. پسر قصه ی شاه را از مادر می شنود. تبر را بر می دارد، درخت کاج را از ریشه درمی آورد و شاه رانجات می دهد. شاه با کمک پسربچه تاج و تخت خود را از وزیر حیله گرش که او را دچار طلسم کرده است، باز پس می گیرد و پسر را به ولیعهدی خود انتخاب می کند.

توضیحات:
Submitted by mehrzady on