زری و منوچهر خواهر و برادرند. این دو با شیطنت های خود همه را آزار می دهند. زری یک عروسک موطلایی و منوچهر یک مجسمه ی مسی دارد. روزی زری عروسکش را به زمین می زند و دماغ عروسکش می شکند. شب که می شود عروسک به مجسمه ی مسی می گوید: روزگاری من هم مانند زری بودم. عروسکم را شکستم و پیری مرا به شکل مجسمه درآورد. صبح، منوچهر و زری که فکر می کنند ماجراهای دیشب را در خواب می دیده اند، قول می دهند دست از کارهای بد بردارند. مجسمه مسی و عروسک هم به شکل اول خود بازمی گردند.
داستان کودکان: عروسک و مجسمه
حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع
متن کامل
زری و منوچهر خواهر و برادرند. این دو با شیطنت های خود همه را آزار می دهند. زری یک عروسک موطلایی و منوچهر یک مجسمه ی مسی دارد. روزی زری عروسکش را به زمین می زند و دماغ عروسکش می شکند. شب که می شود عروسک به مجسمه ی مسی می گوید: روزگاری من هم مانند زری بودم. عروسکم را شکستم و پیری مرا به شکل مجسمه درآورد. صبح، منوچهر و زری که فکر می کنند ماجراهای دیشب را در خواب می دیده اند، قول می دهند دست از کارهای بد بردارند. مجسمه مسی و عروسک هم به شکل اول خود بازمی گردند.
توضیحات: