پادشاهی در جشن تولد تنها دخترش، انگشتری سحرآمیز به او هدیه می دهد. دختر به وسیله ی انگشتر به شکل پروانه ای درمی آید و پس از گردش در باغ و بازگشت انگشتر را نمی بیند. چون انگشتر را عنکبوت سیاهی با خود برده است. نزد پدر و مادرش می رود ولی آنها او را نمی شناسند. شاه که نگران دختر شده است، برای یافتن او جایزه می گذارد. شاهزاده ی کشور همسایه که از ماجرا با خبر شده است، برای پیدا کردن دختر شروع به جست و جو می کند. در جست و جویش پروانه را می بیند و به دنبال او می رود تا به تارعنکبوت سیاه و انگشتر می رسد. با شمشیر، عنکبوت را دو نیم می کند و از خستگی از حال می رود.
داستان کودکان: شاهزاده خانم و عنکبوت سیاه
حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع
متن کامل
پادشاهی در جشن تولد تنها دخترش، انگشتری سحرآمیز به او هدیه می دهد. دختر به وسیله ی انگشتر به شکل پروانه ای درمی آید و پس از گردش در باغ و بازگشت انگشتر را نمی بیند. چون انگشتر را عنکبوت سیاهی با خود برده است. نزد پدر و مادرش می رود ولی آنها او را نمی شناسند. شاه که نگران دختر شده است، برای یافتن او جایزه می گذارد. شاهزاده ی کشور همسایه که از ماجرا با خبر شده است، برای پیدا کردن دختر شروع به جست و جو می کند. در جست و جویش پروانه را می بیند و به دنبال او می رود تا به تارعنکبوت سیاه و انگشتر می رسد. با شمشیر، عنکبوت را دو نیم می کند و از خستگی از حال می رود. وقتی که بیدار می شود، دختر زیبایی را می بیند. دختر سرگذشت خود را برای شاهزاده می گوید و با هم نزد شاه می روند. شاه نیز به رسم پاداش دختر را به عقد پسر درمی آورد.
توضیحات: