داستان کودکان: دره طلا و جواهر

حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع

پادشاه پیری تربیت فرزند خود را به وزیرش سپرده است. وزیر سختگیر است. به همین سبب شاهزاده از او کینه به دل می گیرد و وقتی به تاج و تخت می رسد به فکر انتقام می افتد و دستور می دهد پسر وزیر را داخل گونی ای از پنبه بگذارند و به بالای کوه بفرستند تا طلا و جواهر با خودش بیاورد. پسر وزیر به بالای کوه می افتد اما به سلامت از گونی خارج می شود. به دره ای می رود و زیر درخت سیبی می نشیند و از میوه ی آن می خورد. در همین حال پادشاهی با دخترش از آنجا عبور می کنند و پسر را زیر درخت مقدس سیب می بینند. مهمان خود می کنند. پسر وزیر با دختر پادشاه ازدواج می کند با طلا و جواهرات بسیار به شهر خودش بازمی گردد.

متن کامل

پادشاه پیری تربیت فرزند خود را به وزیرش سپرده است. وزیر سختگیر است. به همین سبب شاهزاده از او کینه به دل می گیرد و وقتی به تاج و تخت می رسد به فکر انتقام می افتد و دستور می دهد پسر وزیر را داخل گونی ای از پنبه بگذارند و به بالای کوه بفرستند تا طلا و جواهر با خودش بیاورد. پسر وزیر به بالای کوه می افتد اما به سلامت از گونی خارج می شود. به دره ای می رود و زیر درخت سیبی می نشیند و از میوه ی آن می خورد. در همین حال پادشاهی با دخترش از آنجا عبور می کنند و پسر را زیر درخت مقدس سیب می بینند. مهمان خود می کنند. پسر وزیر با دختر پادشاه ازدواج می کند با طلا و جواهرات بسیار به شهر خودش بازمی گردد.

توضیحات:
Submitted by mehrzady on