همسر پادشاهی هر روز درخواستی تازه از او می کند. روزی از شاه می خواهد کاری کند که او بتواند بپرد. پادشاه از درباریان و درویش پیری راهنمایی می خواهد. درویش می گوید: تختی به شاه دیوان که در زندان توست ببند و با او پرواز کن. شاه دیوان، ملکه و پادشاه را به همراه تخت با خود به قصرش می برد و زندانی می کند. وزیر نیز لشکری فراهم می کند و به جنگ دیو می رود و شاه و ملکه را نجات می دهد.
داستان کودکان: تخت روان پرنده
حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع
متن کامل
همسر پادشاهی هر روز درخواستی تازه از او می کند. روزی از شاه می خواهد کاری کند که او بتواند بپرد. پادشاه از درباریان و درویش پیری راهنمایی می خواهد. درویش می گوید: تختی به شاه دیوان که در زندان توست ببند و با او پرواز کن. شاه دیوان، ملکه و پادشاه را به همراه تخت با خود به قصرش می برد و زندانی می کند. وزیر نیز لشکری فراهم می کند و به جنگ دیو می رود و شاه و ملکه را نجات می دهد.
توضیحات: