تاجری فرزندی به نام سام دارد که در زیبایی واخلاق نمونه است. سام هر روز به جنگل می رود و به هیزم شکنان کمک می کند. چندی بعد پدر سام بیمار می شود و برای درمان همراه سام به یونان می رود. او دارایی خود را به تاجر بزرگ شهر می سپرد. هنگام بازگشت، در راه تاجر از اسب می افتد و می میرد. سام پس از رسیدن به شهر خود نزد قاضی می رود تا ثروت پدر را بگیرد. اما قاضی ادعای او را نمی پذیرد. سام در شهر به هیزم شکنی که او را می شناسد برمی خورد. هیزم شکن به او کمک می کند. سام را نزد خود می برد. سام روزی در جنگل کنار رود فرشته ی جنگل را می بیند. تبری فولادی از فرشته می گیرد که وسیله ی خوشبختی او می شود.
داستان کودکان: تبر سام
تاجری فرزندی به نام سام دارد که در زیبایی واخلاق نمونه است. سام هر روز به جنگل می رود و به هیزم شکنان کمک می کند. چندی بعد پدر سام بیمار می شود و برای درمان همراه سام به یونان می رود. او دارایی خود را به تاجر بزرگ شهر می سپرد. هنگام بازگشت، در راه تاجر از اسب می افتد و می میرد. سام پس از رسیدن به شهر خود نزد قاضی می رود تا ثروت پدر را بگیرد. اما قاضی ادعای او را نمی پذیرد. سام در شهر به هیزم شکنی که او را می شناسد برمی خورد. هیزم شکن به او کمک می کند. سام را نزد خود می برد. سام روزی در جنگل کنار رود فرشته ی جنگل را می بیند. تبری فولادی از فرشته می گیرد که وسیله ی خوشبختی او می شود. وقتی دشمنان به شهر حمله می کنند، سام با تبر از خود شجاعت ها نشان می دهد. شاه او را سپهسالار خود می کند. سام نزد قاضی می رود، امانت را از او می گیرد وبرای پند دیگران اورا دار می زند.