پریزادی با همسر خود در جنگل زندگی می کند. روزی پریزاد از همسر خود فلفل سبز می خواهد. همسر پری، فلفل سبز را در باغ عفریتی که به خواب ۱۲ ساله فرو رفته پیدا می کند. پری فلفل را می خورد و به جای آن تخم درخشانی را برای عفریت باقی می گذارد، این تخم به دختری زیبا تبدیل می شود. عفریت نام دختر را پیر می گذارد. پس از ۱۲ سال که زمان خواب ۱۲ ساله عفریت فرا میرسد، دختر به همسری پادشاه جوانی درمی آید. همسران شاه از روی حسادت به پیر زیبا، فرزند او را می کشند و این کار را به گردن خود پیر می گذارند. پادشاه هم این موضوع را باور کرده و پیر را می کشد. جسد پیر به دو مرغابی نر و ماده و دشتی زیبا تبدیل می شود.
داستان برای کودکان: افسانه: زمرد اسرار آمیز
پریزادی با همسر خود در جنگل زندگی می کند. روزی پریزاد از همسر خود فلفل سبز می خواهد. همسر پری، فلفل سبز را در باغ عفریتی که به خواب ۱۲ ساله فرو رفته پیدا می کند. پری فلفل را می خورد و به جای آن تخم درخشانی را برای عفریت باقی می گذارد، این تخم به دختری زیبا تبدیل می شود. عفریت نام دختر را پیر می گذارد. پس از ۱۲ سال که زمان خواب ۱۲ ساله عفریت فرا میرسد، دختر به همسری پادشاه جوانی درمی آید. همسران شاه از روی حسادت به پیر زیبا، فرزند او را می کشند و این کار را به گردن خود پیر می گذارند. پادشاه هم این موضوع را باور کرده و پیر را می کشد. جسد پیر به دو مرغابی نر و ماده و دشتی زیبا تبدیل می شود. روزی وقتی که دو مرغابی حکایت پیر را برای یکدیگر تعریف می کنند، پادشاه می شنود و تصمیم به تنبیه همسران بدکردار خود می گیرد. دو مرغابی راه زنده شدن پیر را که کشتن دو مرغابی است به پادشاه نشان می دهند و پیر زنده می شود. همسران پادشاه هم سزای عملشان می رسند