خورشید روی زمین در حال گشت و گذار بود که به درون چاهی افتاد و دنیا تاریک شد. پیرزن خورشید را دید و فکر کرد او را با کمک پسرش بیرون بیاورد و به سقف کلبهاش آویزان کند و در زیر نور آن قرآن بخواند. دختر پیرزن به سر چاه آمد و با دیدن خورشید فکر کرد او را بیرون بیاورد و قاب نقره بگیرد و بجای آینه از آن استفاده کند. پسر پیرزن وقتی به سر چاه آمد فکر کرد بهتر است خورشید را برای خود بیرون بیاورد و سر علمش بزند تا مردم به او بگویند پهلوون خورشید علم.
خورشید خانوم
حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
برچسب:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع
متن کامل
خورشید روی زمین در حال گشت و گذار بود که به درون چاهی افتاد و دنیا تاریک شد. پیرزن خورشید را دید و فکر کرد او را با کمک پسرش بیرون بیاورد و به سقف کلبهاش آویزان کند و در زیر نور آن قرآن بخواند. دختر پیرزن به سر چاه آمد و با دیدن خورشید فکر کرد او را بیرون بیاورد و قاب نقره بگیرد و بجای آینه از آن استفاده کند. پسر پیرزن وقتی به سر چاه آمد فکر کرد بهتر است خورشید را برای خود بیرون بیاورد و سر علمش بزند تا مردم به او بگویند پهلوون خورشید علم. این سه نفر در سر چاه برای چگونگی بیرون آوردن خورشید از چاه و اینکه مردم متوجه این قضیه نشوند، با هم بحث می کردند که خورشید از راه قنات از دل زمین بیرون آمد و دوباره همه جا را روشن کرد.
توضیحات: