حسنى با مادرش در یک خانه مخروبه زندگى مىکند. مادر حسنی در خانه مردم کار میکند و پدر حسنی براى کار به کویت رفته است. حسنى شاگرد مغازه ی قفس فروشی است. اما از کار قفس فروشی و آنهایی که قفس پرندگان را میخرند خوشش نمیآید. در مغازه قفس فروشی یک قفس کبوتر است که حسنی هر روز دور از چشم آسید مصطفی به او آب و دانه میدهد. یک روز که حسنی با سبو برای آب اوردن به آب انبار می رود سبو میشکند. حسنی بدنبال سبو سر از کارگاه کوزه گری در میآورد. زمانی که میخواهد سبویی را بردارد در بسته میشود. ساعت ها طول میکشد تا حسنی از کارگاه خارج شود. آسید به خاطر تاخیرش او را میزند.
حسنی
حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع
متن کامل
حسنى با مادرش در یک خانه مخروبه زندگى مىکند. مادر حسنی در خانه مردم کار میکند و پدر حسنی براى کار به کویت رفته است. حسنى شاگرد مغازه ی قفس فروشی است. اما از کار قفس فروشی و آنهایی که قفس پرندگان را میخرند خوشش نمیآید. در مغازه قفس فروشی یک قفس کبوتر است که حسنی هر روز دور از چشم آسید مصطفی به او آب و دانه میدهد. یک روز که حسنی با سبو برای آب اوردن به آب انبار می رود سبو میشکند. حسنی بدنبال سبو سر از کارگاه کوزه گری در میآورد. زمانی که میخواهد سبویی را بردارد در بسته میشود. ساعت ها طول میکشد تا حسنی از کارگاه خارج شود. آسید به خاطر تاخیرش او را میزند. حسنی هم کبوتر آسید را میدزد و آزاد میکند و دیگر به مغازه بر نمیگردد.
توضیحات: