پس از آشنایی ایران با آموزش در غرب و اجرای آن در ایران و افزایش مدرسهها، افقهای فکری مردم باز شد و نیازهای آنها رو به فزونی گذاشت. شمار مدرسهها افزایش یافت ولی این مدرسهها افراد را به گونهای تربیت نکرد که بتوانند نیازهای خود را برآورند. این موضوع سبب نارضایتی مردم از زندگی خود شد. تنها آموختن خواندن و نوشتن به خوشبختی و توانایی افراد نمیانجامد. این افزایش سواد سبب شد که جوانان پس از پایان تحصیل تبدیل به افرادی بیکار و غیر مفید شوند. در مدارس بیش از همه چیز باید راه گذراندن زندگی با موفقیت به افراد آموزش داده شود، ولی این گونه نشد.
بی تناسبی موسسات فرهنگی
پس از آشنایی ایران با آموزش در غرب و اجرای آن در ایران و افزایش مدرسهها، افقهای فکری مردم باز شد و نیازهای آنها رو به فزونی گذاشت. شمار مدرسهها افزایش یافت ولی این مدرسهها افراد را به گونهای تربیت نکرد که بتوانند نیازهای خود را برآورند. این موضوع سبب نارضایتی مردم از زندگی خود شد. تنها آموختن خواندن و نوشتن به خوشبختی و توانایی افراد نمیانجامد. این افزایش سواد سبب شد که جوانان پس از پایان تحصیل تبدیل به افرادی بیکار و غیر مفید شوند. در مدارس بیش از همه چیز باید راه گذراندن زندگی با موفقیت به افراد آموزش داده شود، ولی این گونه نشد. تا سال ۱۳۲۰ نسبت میان شمار دبستانها و دبیرستانها متعادل بود، ولی پس از آن شمار دبیرستانها بی رویه افزایش یافت و افراد بسیار کمی برای آموزش صنعت و حرفه به هنرستانها وارد شدند و دولت نیز به هنرستانها اهمیت زیادی نداد.