بچه ها جشن می گیرند

حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع

پسر بچه که به خاطر بداخلاقی هایش در اتاق زندانی شده بود به همراه بادبادک به شهری رفت که بچه‌ها از امر و نهی بزرگترها راحت بودند. درآن شهر، بزرگترها که از دست بچه‌ها و نافرمانی‌هایشان به ستوه آمده بودند، علی‌رغم میل باطنی یشان شبانه شهر را ترک کردند. صبح روز بعد بچه‌ها در مدرسه، خیابان و شیرینی فروشی آزادی خود را جشن گرفتند. اما این شادی بیش از سه روز دوام نیاورد. بچه‌ها که حالا بلاتکلیف و مریض و خسته بودند، به کمک زرورق مرد کوتوله‌ای که در سیرک برای بچه ها نمایش می‌داد و از روز اول در کنار بچه ها بود و سعی می کرد تا به آنها کمک کند، نامه‌ای برای بزرگترها نوشتند و از آنها خواستند بازگردند.

متن کامل

پسر بچه که به خاطر بداخلاقی هایش در اتاق زندانی شده بود به همراه بادبادک به شهری رفت که بچه‌ها از امر و نهی بزرگترها راحت بودند. درآن شهر، بزرگترها که از دست بچه‌ها و نافرمانی‌هایشان به ستوه آمده بودند، علی‌رغم میل باطنی یشان شبانه شهر را ترک کردند. صبح روز بعد بچه‌ها در مدرسه، خیابان و شیرینی فروشی آزادی خود را جشن گرفتند. اما این شادی بیش از سه روز دوام نیاورد. بچه‌ها که حالا بلاتکلیف و مریض و خسته بودند، به کمک زرورق مرد کوتوله‌ای که در سیرک برای بچه ها نمایش می‌داد و از روز اول در کنار بچه ها بود و سعی می کرد تا به آنها کمک کند، نامه‌ای برای بزرگترها نوشتند و از آنها خواستند بازگردند. سپس همه‌ی بچه‌ها زیر نامه را امضا کردند. زرورق از بادبادک خواهش کرد به بچه در پیدا کردن والدیشان و رساندن نامه به دست آنها به بچه ها کمک کند. بادبادک قبول کرد و بچه‌ها مشغول تمیز کردن شهر شدند. بادبادک موفق شد نامه‌ی بچه ها را بدست والدینشان برساند. با بازگشت پدر و مادرها پسر بچه هم به همراه بادبادک به شهر خود بازگشت.

توضیحات:
Submitted by lib on