مهرداد بهار در ۱۰ مهر سال ۱۳۰۸ در تهران بدنیا آمد. او فرزند پنجم محمدتقی بهار، ملکالشعرا و شاهزاده خانمی از خاندان قاجار بود. مهرداد بهار در مدرسه جمشید جم، از مدرسههای زردشتیان درس خواند. او درباره دوران مدرسه و چگونگی آشنایی خود با ادبیات در کودکی، چنین گفته است: "مدرسه بد نبود، خوب بود. خیلی چیزها هم آموختیم، هر چند که چیز عمیق و جدی به ما یاد نمیدادند. مسئله اینجا بود که توی خانه پدر غرق کار خودش و کارش بود، فرصتی برای ما نداشت... پنجشنبه شبها شاید او را میدیدیم. مادرمان هم زن مدیر و قابلی بود، اما ... سواد جدی نداشت.
بهار، مهرداد
مهرداد بهار در ۱۰ مهر سال ۱۳۰۸ در تهران بدنیا آمد. او فرزند پنجم محمدتقی بهار، ملکالشعرا و شاهزاده خانمی از خاندان قاجار بود. مهرداد بهار در مدرسه جمشید جم، از مدرسههای زردشتیان درس خواند. او درباره دوران مدرسه و چگونگی آشنایی خود با ادبیات در کودکی، چنین گفته است: "مدرسه بد نبود، خوب بود. خیلی چیزها هم آموختیم، هر چند که چیز عمیق و جدی به ما یاد نمیدادند. مسئله اینجا بود که توی خانه پدر غرق کار خودش و کارش بود، فرصتی برای ما نداشت... پنجشنبه شبها شاید او را میدیدیم. مادرمان هم زن مدیر و قابلی بود، اما ... سواد جدی نداشت. شاید شخصیت پدر، کتابخانهاش و زندگیاش تأثیری مفید و غیرمستقیم بر ما مینهاد... استاد من باغبان ما بود. در دوره کودکی باغبانی داشتیم مشتی اصغر نام که در پیشرفت اندیشهام از بابا مؤثرتر بود. این باغبان اندوخته شگفتآوری از افسانهها و همه روایات شاهنامه داشت. من و خواهرم چندین سال، هر شب پیش این باغبان میرفتیم و او برای ما قصه میگفت و هیچکدامش تکراری نبود... من اولین بار با شاهنامه از طریق باغبان، نه پدر، آشنا شدم... پدر تقریباً حوصلهی ما را نداشت... ده دوازده ساله بودم. روزی بابا مرا در حال خواندن شاهنامه دید، گفت: چرا به فکر شاهنامه افتادی؟ گفتم: مشتی اصغر برایم داستانهای شاهنامه را تعریف کرده و علاقهمند شدهام. بابا خجالتزده گفت: بیا برای من بخوان. و از آن پس... هر روز، مقداری شاهنامه پیش بابا میخواندم. غلطهایم را تصحیح میکرد. کمکم دیدم این شاهنامهای که من میخوانم با آن چیزی که باغبان گفته بود فرق دارد. به باغبان گفتم... گفت: کتاب مزخرف است. بیا بنشین پیش من و روایت درست آنها را گوش کن... این باغبان نازنین... غیرمستقیم در انتخاب راه زندگی من سخت مؤثر افتاد و مرا به حماسهها، قصهها و فولکلور ایران عمیقاً علاقهمند کرد. این علاقه بعداً در دانشکده ادبیات، رشته ادبیات فارسی، به صورت علاقه به مطالعات قبل از اسلام درآمد و کمک شادروان پورداود، دکتر کیا ...