روزی مردی فقیر با بخت بانو برخورد کرد. هر قدر که بخت بانو در کلاه او سکه می ریخت به نظرش کم می آمد تا سرانجام کلاهش پاره شد و همه ی سکه ها روی زمین ریختند و تبدیل به خاک شدند. او به سبب طمع کاری دوباره مانند وقتی که هنوز بخت بانو را ندیده بود، تنگدست شد.
بخت و فقیر
حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
برچسب:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع
متن کامل
روزی مردی فقیر با بخت بانو برخورد کرد. هر قدر که بخت بانو در کلاه او سکه می ریخت به نظرش کم می آمد تا سرانجام کلاهش پاره شد و همه ی سکه ها روی زمین ریختند و تبدیل به خاک شدند. او به سبب طمع کاری دوباره مانند وقتی که هنوز بخت بانو را ندیده بود، تنگدست شد.
توضیحات: