کیقباد پدر کاووس در وقت مرگ از پسرش میخواهد که پادشاهى دادگر باشد. ولى او این چنین نمیکند و هر روز به جنگ با پادشاهان دیگر سرزمیها میپردازد. هر بار زال و رستم به یاری میآیند. کاووس در هاماوران دلباخته سودابه میشود و با او ازدواج میکند. شاه هاماوران با کاووس میجنگد و او را به اسیر میکند و سودابه را نیز به نزد او میبرند. باز سپاه کاووس از زال براى نجات پادشاه کمک میگیرند. رستم، کاووس را نجات میدهد. کاووس به پارس برمیگردد و آرامش برقرار میشود. اما دوباره پادشاه با وسوسهی دیوى دیگر تصمیم میگیرد به آسمان برود. او تا عقابان غذا دارند، به پرواز ادامه میدهد.
از کیکاوس تا کیخسرو (آفتاب)
کیقباد پدر کاووس در وقت مرگ از پسرش میخواهد که پادشاهى دادگر باشد. ولى او این چنین نمیکند و هر روز به جنگ با پادشاهان دیگر سرزمیها میپردازد. هر بار زال و رستم به یاری میآیند. کاووس در هاماوران دلباخته سودابه میشود و با او ازدواج میکند. شاه هاماوران با کاووس میجنگد و او را به اسیر میکند و سودابه را نیز به نزد او میبرند. باز سپاه کاووس از زال براى نجات پادشاه کمک میگیرند. رستم، کاووس را نجات میدهد. کاووس به پارس برمیگردد و آرامش برقرار میشود. اما دوباره پادشاه با وسوسهی دیوى دیگر تصمیم میگیرد به آسمان برود. او تا عقابان غذا دارند، به پرواز ادامه میدهد. ولى وقتى غذا تمام میشود عقابان او را در سرزمین آمل به زمین میاندازند. سرانجام با دسیسهی کاووس رستم سهراب را میکشد. پس از مرگ سهراب، رستم میفهمد که پسر خود را کشته است. این بار نیز کاووس با دریغ داشتن نوشدارو از سهراب نشان میدهد که خود کامهاى، خود پرست است. همه در دربار شادى مىکنند ولى زابلستان سوگوار سهراب است.
به مناسبت جشنواره حماسه سراى بزرگ توس