عبدالله (روزبه) ابن المقفع در جور (گدر) فارس، فیروزآباد امروز، زاده شد. پدرش دادگشب یا داذویه نام داشت. در کودکی دانشهای زمان را از پدرش آموخت. سپس با او به بصره رفت. در بصره، در کانون مرید که جای گردهمایی ادیبان و شاعران شهر بود، با خاندان اهتم آشنا شد و نزد آنان زبان و ادبیات عرب را فرا گرفت و در اندک زمانی در دانش و ادب بلندپایه شد، چنان که فرمانروایان اموی او را به دستگاه خود فرا خواندند. نخست نویسنده و منشی دادبن یوسف در عراق بود و پس از فروپاشی حکومت بنیامیه، نویسنده و منشی عیسیبن علی حکمران کرمان شد. در همین زمان به اسلام گروید و نام خود را از روزبه به عبدالله تغییر داد.
ابن مقفع ، عبدالله بن دادویه
عبدالله (روزبه) ابن المقفع در جور (گدر) فارس، فیروزآباد امروز، زاده شد. پدرش دادگشب یا داذویه نام داشت. در کودکی دانشهای زمان را از پدرش آموخت. سپس با او به بصره رفت. در بصره، در کانون مرید که جای گردهمایی ادیبان و شاعران شهر بود، با خاندان اهتم آشنا شد و نزد آنان زبان و ادبیات عرب را فرا گرفت و در اندک زمانی در دانش و ادب بلندپایه شد، چنان که فرمانروایان اموی او را به دستگاه خود فرا خواندند. نخست نویسنده و منشی دادبن یوسف در عراق بود و پس از فروپاشی حکومت بنیامیه، نویسنده و منشی عیسیبن علی حکمران کرمان شد. در همین زمان به اسلام گروید و نام خود را از روزبه به عبدالله تغییر داد. ابن مقفع سه سال در کرمان نزد عیسیبن علی خدمت کرد و پس از برکناری او، دوباره به بصره رفت و کار دبیری و آموزگاری فرزندان عیسیبن علی و برادرش سلیمانبن علی را به عهده گرفت. آنگاه با ابوجعفر منصور آشنا شد و به ترجمهی کتابهای علمی و ادبی پرداخت. زبان و بیان ابن مقفع در ترجمه، روان و ساده است. از مهمترین کتابهایی که او از پهلوی به عربی برگردانده است، میتوان از« کلیله و دمنه»،« ادبالکبیر»،« ادبالصغیر» و «رساله الصمابه» نام برد.
ابن مقفع در سال ۱۴۲ یا ۱۴۵ هجری با دسیسهی سفیانبن معاویه و به دستور منصور در ۳۶ سالگی به اتهام زندقه کشته شد. دست و پای او را بریدند و پیش چشمش در تنور گداخته افکندند و سپس باقیماندهی بدنش را در تنور سوزاندند.