ابن خطاب

حقوق کودک:
ناشر پایگاه:
نشریه:
پدیدآورنده پایگاه:
کتاب پایگاه:
گالری پایگاه:
گونه پایگاه:
فایل ها:
پایگاه ها:
منابع

خانواده ی ولکا به خانه ی تازه ای نقل مکان می کنند. وقتی به خانه ی تازه می رسند، پدر صندوق های مورد نیاز را باز و خالی می کند و پس از آن سرکار می رود. مادر و مادربزرگ هم سرگرم کار می شوند. ولکا نیز برای شنا به ساحل رودخانه می رود. در آنجا کوزه ای سفالی می یابد و پس از بازکردن آن جنی پیر در برابرش پدیدار می شود. جن خود را حسن عبدالرحمن ابن خطاب معرفی می کند که در زبان روسی خطا بیچ خوانده می شود. پیرمرد به ولگا می گوید که سلیمان بن داود او و برادرش را به سبب نافرمانی در کوزه ای سفالی و کوزه ای مسی زندانی کرده و آن ها را در دریا رها کرده است.

متن کامل

خانواده ی ولکا به خانه ی تازه ای نقل مکان می کنند. وقتی به خانه ی تازه می رسند، پدر صندوق های مورد نیاز را باز و خالی می کند و پس از آن سرکار می رود. مادر و مادربزرگ هم سرگرم کار می شوند. ولکا نیز برای شنا به ساحل رودخانه می رود. در آنجا کوزه ای سفالی می یابد و پس از بازکردن آن جنی پیر در برابرش پدیدار می شود. جن خود را حسن عبدالرحمن ابن خطاب معرفی می کند که در زبان روسی خطا بیچ خوانده می شود. پیرمرد به ولگا می گوید که سلیمان بن داود او و برادرش را به سبب نافرمانی در کوزه ای سفالی و کوزه ای مسی زندانی کرده و آن ها را در دریا رها کرده است. وجود خطا بیچ پیر که می تواند هر بار خود و چیزهای پیرامونش را ناپدید کند یا به شکل های دیگر در بیاورد برای ولکا دردسرساز است. او ناچار می شود خانواده اش را از وجود خطا بیچ در خانه بی خبر نگه دارد. سرانجام ولکا راز خود را با ژینا دوستش در میان می گذارد. کم کم ولکا و ژینا به خطا بیچ علاقه مند می شوند و می کوشند او را از جادوگری های عصر کهن که برای این دوره مشکل ساز است. باز دارند. خطا بیچ را با سواد می کنند و به او علوم جدید و قوانین زندگی در جامعه را می آموزند. روزی خطابیچ به دوستانش می گوید که دلش برای برادرش تنگ شده و می خواهد به دنبال او برود. ولکا و ژینا هم با او همراه می شوند و به شکل کاملا تصادفی کوزه ی مسی را که عمر یوسف خطاب، برادر خطا بیچ در آن زندانی است، پیدا می کنند. اما او برخلاف برادرش بچه ها را اذیت می کند و از آن ها می خواهد کارهای خلاف قانون انجام دهند. بچه ها او را از خود می رانند و سرانجام عمر یوسف که سخنان ژینا و ولکا را برای بازداشتن او از سفر به کره ی ماه گوش نمی کند، برای ابد به یکی از قمرهای کره ی زمین تبدیل می شود و خطابیچ که به کار رادیو سازی علاقه مند شده است، سعی می کند با اصول نظری ساخت رادیو آشنا شود.

توضیحات:
Submitted by baharg on